جمعه، آبان ۰۹، ۱۳۸۲

« حذف به قرينه مستي 16 »

اگر همه چيز سفت بود.
اگر بدن سفت بود،اگر همين انگشت كه معلوم نيست چرا تكان مي خورد سفت بود.
اگر آب، پرتقال، كيك يزدي يا همين عرق….
خدا را شكر كه همه چيز سفت نيست.

چهارشنبه، مهر ۲۳، ۱۳۸۲

« حذف به قرينه مستي 14 »
پيك چندم بود كه مي خواستم كه باشم؟
اولش يادم نيست.
دومش همينگوی بود.
حالا کجای کاریم كه صحبت به زن كشيده؟

شنبه، مهر ۱۹، ۱۳۸۲

« حذف به قرينه مستي 13 »

ليوان را مي چرخانم.
يخ آنطرف ايستاده.
محكمتر مي چرخانم.
همانجا ايستاده.
محكمتر
ايستاده
مثل من كه اتاق مي چرخد.

چهارشنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۲

« حذف به قرينه مستی ۱۲ »

سيگارمو تو تاريکی می چرخونم
هی می چرخونم
يه حلقه بزرگ از يه نقطه
که من از توش رد نمی شم .