سهشنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۲
« حذف به قرينه مستی 23 »
مخم هرز شده. پيچ مخم هرز شده. میفهمی؟ همه چيز را رد میكند. رفيق آدم كه به سلامتی آدم میخورد، فقط و فقط مجبوری كه بگويی نوش، حتی اگر تا خرخره سفيد شده باشد.
گفتم: نوش.
پيك چندم بود؟ مهم نيست. طبق معمول شروع كرديم از گندهگوزیهايمان گفتن. به ترتيب من يكی از گندهايی را كه سر كار زده بودم میگفتم و او يكی از دخترهايی را كه تور كرده بود. بعد دستوبالمان كه خالی شد، خودبزرگبي
نیمان كه خوب ارضاء شد زديم به حرفهای اساسی، من از سنگكی محل گفتم و او از نانهای عربی كه نمیدانم از كدام بقالی زنجيرهايشان میخرند. از وامی كه قرار است برای خانه بگيرم گفتم و از ماهی نمیدانم چقدری كه بايد برايش جور كنم. گفتم كه بيكارم و چند وقتیست كه دستم تنگ شده.
گفت: تف.
گفتم: تف.
پيك چندم بود كه زدم به صحرای كربلا؟
گفت: نوش.
گفتم: غلط نكنم زنم عضو سبزها شده.
جريان كوكوی سيبزمينی را از سير تا پياز برايش تعريف كردم. میگفت اين حرفها را نزن، اگر سبزها بفهمند چه؟
گفتم: بدرك.
گفت: سبزها بدرك، فمينيستها بفهمند چه؟
جريان اتو كردن لباسها را گفتم. قيمهبادمجان درست كردن ديشبم را. اينكه مخم هرز شده يا اينكه يكدفعه میبينی نيمساعت دور فرش میچرخم بدون آنكه حتی يكبار پايم از خط بزند بيرون.
گفت: نوش.
گفتم: نوش.
به نظر هر دو قبول داشتيم كه پول حتی از ثروت هم بهتر است.
گفت: تف.
گفتم: تف.
مخم هرز شده. پيچ مخم هرز شده. میفهمی؟ همه چيز را رد میكند. رفيق آدم كه به سلامتی آدم میخورد، فقط و فقط مجبوری كه بگويی نوش، حتی اگر تا خرخره سفيد شده باشد.
گفتم: نوش.
پيك چندم بود؟ مهم نيست. طبق معمول شروع كرديم از گندهگوزیهايمان گفتن. به ترتيب من يكی از گندهايی را كه سر كار زده بودم میگفتم و او يكی از دخترهايی را كه تور كرده بود. بعد دستوبالمان كه خالی شد، خودبزرگبي
نیمان كه خوب ارضاء شد زديم به حرفهای اساسی، من از سنگكی محل گفتم و او از نانهای عربی كه نمیدانم از كدام بقالی زنجيرهايشان میخرند. از وامی كه قرار است برای خانه بگيرم گفتم و از ماهی نمیدانم چقدری كه بايد برايش جور كنم. گفتم كه بيكارم و چند وقتیست كه دستم تنگ شده.
گفت: تف.
گفتم: تف.
پيك چندم بود كه زدم به صحرای كربلا؟
گفت: نوش.
گفتم: غلط نكنم زنم عضو سبزها شده.
جريان كوكوی سيبزمينی را از سير تا پياز برايش تعريف كردم. میگفت اين حرفها را نزن، اگر سبزها بفهمند چه؟
گفتم: بدرك.
گفت: سبزها بدرك، فمينيستها بفهمند چه؟
جريان اتو كردن لباسها را گفتم. قيمهبادمجان درست كردن ديشبم را. اينكه مخم هرز شده يا اينكه يكدفعه میبينی نيمساعت دور فرش میچرخم بدون آنكه حتی يكبار پايم از خط بزند بيرون.
گفت: نوش.
گفتم: نوش.
به نظر هر دو قبول داشتيم كه پول حتی از ثروت هم بهتر است.
گفت: تف.
گفتم: تف.